ادغام دين و سياست يا اختلاط امامت و خلافت
اولين مسئله و مصيبتی كه مسلمانان بعد از رحلت فرستادهی خدا در سقيفه بنیساعده با آن رو به رو و جدای از يكديگر شدند- كه هنوز هم ادامه دارد- بر سر جانشينی سياسی پيغمبر يا حكومت بر امت بود كه بهزودی طرفين دعوی برای مشروعيت دادن به قدرتشان و به كرسی نشاندن نظرشان، دين و خدا را وارد ماجرا كردند: رسول مكرّم فرموده بود:
«لِكُلِّ اُمَّةٍ فِتْنَةٌ وَ فِتْنَةُ اُمَّتی اَلْمُلْكْ»،
هر امتی را فتنه و آفتی است و فتنه امت من «مُلك» است و نزاع بر سر حكومت و قدرت.
عمل علیبنابيطالب(عليهالسلام) و يازده فرزندش كه بنا به توصيهها و دلالتهای رسول خدا و عملكرد و تجربههای بعدی خودشان حقاً و عملاً جانشينان شايستهی بانی اسلام در حفظ و فهم و هدايت دين و رهبری مسلمانان در امر آخرت و خدا بودند و بيش از هر كس صلاحيت و مديريت لازم را داشتند، بهترين شاهد و دليل است.
میبينيم علیبنموسیالرضا(ع)- امام هشتم- علیرغم اصرار مأمون، زير بار خلافت نمیرود و ولايتعهدی را بنا به مصالحی، فقط بهصورت ظاهری و با خودداری از هرگونه دخالت و مسئوليت قبول مینمايد. در صورتی كه اگر امامت او همچون نبوّت جدّش ملازمهی قطعی- يا ارگانيك و الهی- با حكومت و در دست گرفتن قدرت میداشت، آن را قبلاً اعلام و اجرا مینمود. كما آن كه پدربزرگ بزرگوارش (امام جعفر صادق) وقتی نامهی ابومسلم خراسانی، شورشگر نامدار ايرانی، عليه بنیاميه را دريافت میدارد كه از او برای در دست گرفتن خلافت دعوت و تقاضای بيعت نموده بود، جوابی كه امام به نامهرسان میدهد، سوزاندن نامه روی شعلهی چراغ است.
" آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء، مجموعه آثار جلد ۱۷ "
:: بازدید از این مطلب : 139
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0