وسواس و فراموشی و خواب بی موقع
نوشته شده توسط : امین

از عوارض مصرف شیشه، عدم تمرکز، وسواس و فراموشی و خواب بی موقع هست، کلا زندگی فلح می کنه

دیروز با کلی قربون صدقه رفتن و بهش امید دادن، بعد از 5 ساعت مصرف هرویی و ور رفتن، خلاصه اومد ماشین از در شرکت بیاره بیرون که محکم بغل ماشین زد،هم تو رفت هم رنگش رفت و با عصبانیت و فحش دادن به من که حواسم به تو بود ، از جلوی چشمم دور شو، رفت

خوشحال بودم گفتم رفت که بره گرگان دنبال خواهرش، زهی خیال باطل، قبل از رفتن با اصرار وسط اتاق جارو برقی کشید، باعث شده تهمانده هرویینش و قرص های متادونش بره توی جارو، کل کیسه جارو برقی توی آشپزخونه خالی کرد قرصهاشو پیدا کرد اما هرویینش از بین رفته بود چون پودر بود

بله ایشان به جای گرگان یکراست رفته بودن یه خونه ساقی و تا ساعت 10 شب من فکر میگردم توی راه گرگان هست

بهش زنگ زدم، دیدم داره تازه دوباره میره دفتر، خدایا چقدر اعصابم بهم ریخت، تا اذان صبح هم دفتر بوده، اذان صبح دیگه راه افتاده بود

صبح رفیقش د زنگ زد چرا دردسترس نیست گفتم رفته گرگان گفت بگو بهم زنگ بزنه، بهش ساعت 11 زنگ زدم داد و بیداد کرد خواب بودم از خواب پریدم شاهرود هستم

تحمل کردم، ساعت 4 عصر دوباره زنگ زدم فحش و داد و بیداد که من شاهرودم خواب بودم

قطع کردم، قاطی کرده بودم، گریه میکردم و بلند بلند از خدا کمک می خواستم، خدایا کمکم کن، خدایا ببخش وقتی عصبانی بودم کفر گفتم، خدایا از مکه رفتن مادر و خواهر ماری میترسم، همش میترسم اینها گنار قبر روسل الله یا توی خونه خودت یا منی و عرفات منو نفرین کنن
خدایا خیرخواهی همین ها منو به اینجا رسوند، عجز و ناله و نفرین و آه کشیدن اینها بود که من کتک خوردم، از دفترم بیرون شدم و....

خدایا تو شاهد تهمت های ماری به من هستی، من فقط سکوت کردم و اینو بین خودم و خودت نگه داشتم

مرد اجازه نداد من حتی بهش بگم، به جای تنبه کردن اونا دهن منو بست و  حتی ماری بردش رستوران، حتی ماشین به اسمش کرد، خدایا تو منو تنها نزار

خدایا اینها میهمان تو هستن، حق داری دعای اونها رامستحاب کنی، اما این بنده گنهکار سراسر تقصیر را هم ببین، به جز تو هیچ پناهی نداره، سراسر وجودش پر از ترس و نا امیدی و خشم و استرس هست

دیشب دادشم فایل صوتی ضبط شده مکالمه دادسرا که اخطار داده بود م تحویل بدیم برام توی واتس آپ فرستاد برای مرد فرستادم گفت با خواهر و برادرش هم تماس گرفتن

خیلی آرام دیشب مشکل وثیقه را به مامان گفتم و هی به همه امیدواری دادم مرد رفته دنبال خواهرش تا بیاره و تحویلش بده

غافل از اینکه همون موقع معلوم نبود خونه کدوم ساقی داشته شیشه میزده

خدایا، نمی دونم دیگه واقعا به ته خط رسیدم، نفرت و حسادت و ... از ماری، از خواهرش، عقده مصرف مواد مرد، فشار همه چیز منو داره از پا درمیاره،

خدایا همیشه تو را تنها حامی خودم میدونستم، سخت ترین روزهای زندگی خودم در دستهای تو دیدم، خواهش میکنم این روزها که نمی دونم عقوبت هست یا امتحان ، بیشتر از هر زمان دیگه ای به حضور تو، عفو و بخشش تو و معجزه تو نیاز دارم

خدایا من خیلی اشتباه کردم اما تو تنها کسی هستی که میشه ازش طلب بخشش کنم و به اون امید داشته باشم

خدایا من خیلی اشتباه کردم و فقطتو می تونی منو ببخشی و باز هم آبروی منو حفظ کنی

خدایا منو وسط این جنگ و یرانی تنها نزار





:: بازدید از این مطلب : 165
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 8 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: