کاوشِ حافظه در انیمیشن” Late Afternoon” و درگذشت استفن هیلنبرگ در ۵۷ سالگی
نوشته شده توسط : امین

استودیوی انیمیشن ایرلندی کیلکِنی  Kilkenny که انیمیشن‌های نامزد دریافت اسکار مانند: Song of the sea, The Breadwinner  رو در کارنامه داره؛  ین بار با انیمیشن کوتاه Late Afternoon برگشته که فیلمی هست غم‌انگیز در خصوص از دست دادن حافظه.

 

این انیمیشن هنوز در دور جشنواره‌های بین‌المللی هست و در نزدیک به ۸۰ تاجشنواره تا به امروز نمایش داده شده و ۱۵ جایزه ی انیمیشنی برنده شده، که یکی از اونها شامل برنده‌ی جایزه‌ی “واجدشرایط شرکت در اسکارِ بهترین فیلم انیمیشن” در جشنواره Tribeca شده است. ( ترایبِکا هم یک شهری هست در همسایگی نیویورک)

خانم Louise Bagnall

این انیمیشن دیجیتالی دوبعدی ۹ دقیقه و نیمی توسط لویس بَگنال Louise Bagnall کارگردانی شده و تهیه کننده‌ی اون رو Nuria Gonzalez Blanco عهده دار بود. این انیمیشن ماجرای Emily رو دنبال می‌کنه که متوجه می‌شه با جهان اطراف قطع رابطه کرده. از میانِ خاطرات گوناگونش عبور می‌کنه تا لحظاتِ متفاوتی رو مجددا زندگی بکنه، امیلی به گذشته نگاه می‌کنه تا بلکه وضعیت کنونی خودش رو کاملا درک بکنه.

خانم بَگنال به عنوان کارگردانِ خلاق در کارتون سالن، شخصیت‌های کاندید جایزه‌ی بین‌المللی Emmy از پروژه‌های  Puffin Rock و انیمیشن‌هایِ کاندیدِ اسکار از جمله Song of the sea و The Breadwinner رو طراحی کرده بود. ایشون تحصیل‌کرده‌ی مدرسه ملی فیلم ایرلند هست که  در سال ۲۰۰۷ فارغ‌التحصیل شده. همچنین ایشون چند فیلم کوتاه هم کارگردانی کرده از جمله Donkey محصول سال ۲۰۰۹ و Loose ends محصول ۲۰۱۲٫ ایشون الان به عنوان Story Artist در انیمیشن WolfWalkers به کارگردانی Tomm Moore مشغول به کار هست.

همچنان که ایده‌ی انیمیشن Late Afternoon در دفترچه طراحی خانم بَگنال در طی چندین سال شکل می‌گرفت، این انیمیشن تنها در ۱۰ ماه با بودجه‌ی زیر ۴۶٫۰۰۰ یورو که توسطِ ساختارِ حمایتیِ فیلمِ کوتاه که توسط انجمن فیلم ایرلند، اسکرین ایرلند و شبکه ملی RTE بنیان‌گذاری شده بود تامین شد.

ایشون میگه: ” چیزهای مربوط به زوال عقل یا Dementia رو دیده بودم و خونده بودم و باعث شد تا پدر و مادرِ خودم یادم بیان که مراقب والدین  خودشون بودند، اون موقع بچه بودم و واقعا نمی‌دیدم که مشکلی وجود داره! فکر می‌کردم مادربزرگ‌های من همون مادربزرگ‌های دوست‌داشتنی پیر هستند. شما اون وجه رو می‌بینید و متوجه نمی‌شی که چیزها در طول مسیر ممکن هست برای اونها تغییر کرده باشه.”

فرصت طرح ایده در شرکت انیمیشن سازی به خانم بَگنال داده شد، طرح‌ها و ایده‌های ایشون به زودی به فرم کاراکترها و یک فیلم‌نامه‌ی ۶ صفحه‌ای تبدیل شدند که فیلم‌نامه در مدت کمی بیشتر از ۳ هفته نوشته شد. کارتون سالن به پروژه چراغ سبز نشون داد و به عنوان تهیه کننده وارد عمل شد، و خانم بَگنال ایده رو به مسئولین طرح حمایتی توضیح داد که نهایتا در سال ۲۰۱۶ بودجه رو دریافت کرد.

 

ایشون ادامه میده: چیزی که از تمام پروسه برام لذت‌بخش‌تر بود این بود که کار رو تحت فشار نذاشتم. چیزی رو اجبار نکردم. اگه همون اوایل تحت فشار و اجبار کار رو تولید کرده بودم، کار کیفیت کنونی رو نمی‌تونست داشته باشه. واقعا صبر کردم تا اینکه حس کردم : میدونی چیه؟ واقعا می‌خوام این فیلم رو بسازم. این داستانی هست که می‌خوام بیانش بکنم. مطمئنم.

در فیلم، امیلی از میانِ گذشته، حال و همین‌طور حال و هوای درون خودش گذر می‌کنه. خانم بَگنال در جستجوی ظاهر متفاوت برای هر کدوم از این حالت‌های روحی بود به طوری که مکمل هم‌دیگه باشن و به نحوی که باعث بشن فیلم در قالبِ یک کلیتِ یکپارچه کار بکنه. (یا روایت بشه)

خانم بَگنال می‌گه: فیلم از زمان حال شروع می‌شه و بعد وارد خاطرات شخصیت داستان و گذشته‌ی اون می‌شه، ما نیاز داشتیم تا مطمئن بشیم که این‌ها (جهان‌های متفاوت ذهنی) دو سناریوی متفاوت هستند. اما، در عین حال، نه در اون حد متفاوت که یکی وحشتناک باشه اون یکی زیبا. ما می‌خواستیم این دو به نوعی با هم ارتباط داشته باشند.

برای به تصویر کشیدنِ زمانِ حال، ایشون زاویه‌ی دوربین رو با استفاده از کامپوزیشن‌های تخت ثابت نگه داشت، درحالی که زمانِ گذشته و حالت‌های درونی، حرکاتِ دوربینِ پویاتر و داینامیک‌تری دارند. ایشون اضافه می‌کنه: ما در خصوص رنگ‌هایی که برای زمان حال استفاده می‌کردیم بسیار دقیق بودیم ، رنگ‌ها رو محدود کردیم که نیازی نباشه تا از طیف زیادی از رنگ استفاده کنیم. بنابراین، وقتی که وارد وضعیتِ تبدیل و سپس وارد خاطرات می‌شدیم، حسی از فضای باز، رنگ‌های بشاش و جریانِ مداومی از حرکت رو منتقل می‌کنه.

سکانس‌های روی ساحل هم خاطراتِ خودِ خانم بَگنال رو یاد‌آوری می‌کنه، وقتی که توی دابلین و در ساحل ایرلند زندگی می‌کرد. ایشون میگه: از لحاظ تکنیکی، شما داخل شهر هستید، اما خیلی دور ( دور از ساحل)! و ناگهان وارد فضایی کاملا متفاوت می‌شین (منظورشون تفاوتِ شوکه آورِ فضایِ شهر و ساحل هست). و این کیفیتی بود که برای Late Afternoon خواستم.

کیفیتِ جاری و سیال در سراسر فیلم به چشم می‌خوره، جایی که امیلی وقتی که بچه‌است روی شن‌های ساحل بازی می‌کنه یا از میونِ وضعیت‌های درونی به سمتِ زمانِ حالِ نرم و تسلی‌گر به عنوان یک موج شنا می‌کنه و جریانِ جذر و مدِ خاطرات ادامه داره.

خانم بَگنال توضیح میده:”داشتنِ دوربینی پویا یا داینامیک خیلی چالش‌برانگیز بود چون این حرکاتِ دوربین رو به صورت دو بعدی کار می‌کردیم. وقتی که داستان تبدیل به استوری‌بورد شد، تیمِ تولید کار ساختِ Previs  رو شروع کردند تا حرکاتِ دوربین و سرعت‌های گوناگونِ دوربین رو تست کنند.”

ایشون میگه: “هرچند ما دقیقا از نگاهِ امیلی به ماجرا نگاه نمی‌کنیم، ما احساساتِ  امیلی در مورد خاطره‌ی محول شده بهش رو تماشا می‌کنیم (به نوعی تجسمِ خاطرات در حال رخ دادن هست). بنابراین روی ساحل، در خاطراتِ امیلی، چونکه خیلی خوشحال هست دوربین به صورتِ آزادانه میچرخه و حرکت می‌کنه، و بعد یک عدم تعادل خفیف وجود داره، جایی که به عنوان تماشاگر  نمی‌تونید بفهمید که کدوم سمت بالاست. (یا کدوم سمت آسمون هست). ما واقعا در مورد دوربین و انتظاراتِ مخاطب از این منظر که دوربین قراره کدوم سمت بره یا در مورد اینکه کدوم بخش از کاراکتر در محدوده‌ی دید وجود داشته باشه بازی کردیم.”

برای نگه داشتنِ خاصیتِ سیال بودنِ این سکانس‌های پیچیده، برخی از این سکانس‌ها باید فریم به فریم انیمیت می‌شدند. این فریم‌ها دارای کیفیتی بخصوص هستند، فریم‌های دوتایی می‌تونند مقداری بیشتر وزن داشته باشند و گاهی این چیزی هست که نیاز دارید. باید بعضی از اون سکانس‌ها رو فریم به فریم انیمیت می‌کردیم چون وقتی حرکت دوربین دارید تمایل به ایجاد حرکت‌های منقطع و ناهموار وجود خواهد داشت.

هنگامی که خانم بَگنال می‌گفت که پروژه‌ی “دم‌دم‌های بعدازظهر” چالش‌برانگیزترین کاری بود که تابحال روش کار کرده، جدای تجربه‌ای که براش داشته ایشون قدردانِ تیمی هست که توی کارتون سالن کنار هم جمع شد و هنرمندانی که روی پروژه کارکردند.

ایشون میگه: “قبلا چند فیلم کوتاه ساخته بوده‌ام، خیلی وقت‌ها پیش، اما اونها از لحاظ ابعاد کادر فنی خیلی کوچکتر بودند. از منظر خواسته‌های من برای یک فیلم، اونها مطمئنا کوچیک بودند. اما در این فیلم، مدت زمان زیادی در خصوص این کار فکر کرده بودم و خیلی مشتاق بودم. قبل از اینکه حتی استارت کار رو بزنم، می‌تونستم حس و ظاهری که قرار هست داشته باشه رو ببینم. روی این یکی عقده‌هامو خالی کردم، به عبارت دیگه؛ این جاه‌طلبانه‌ترین پروژه‌ای هست که تابحال روش کار کرده‌ام.”





:: بازدید از این مطلب : 120
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 9 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: