محیط حاصلخیز
نوشته شده توسط : امین

   ✍رضا جوشن

 

 

بسياري از ما در تلاشيم تا موفق شويم
منظور از موفقيت ، موفقيت فردي خودمان ، فرزندان مان ، خانواده مان ، سازمان يا واحد سازماني مان هست
و در اين راستا اصولاً از هيچ تلاشي کوتاه نمي آئيم

ما اهدافي را براي فرزندان و يا کارکنان مان تعيين و تعريف مي کنيم
براي دستيابي به آن اهداف، برنامه ريزي هاي لازم را انجام مي دهيم
منابع لازم را براي موفقيت آنها تهيه و تأمين مي کنيم
حتي بسياري از افراد، همه اين کارها را براي خودشان و همسرشان هم انجام مي دهند
در هر صورت فرقي نمي کند، بحث اصلي امروز من هدف گذاري و روش هاي دستيابي به اهداف نيست!
بلکه فراهم کردن يک محيط حاصلخيز براي موفقيته

تا حالا به رشد و نمو يک گل يا يک گياه دقت کرديد؟
رشد يک گل علاوه بر رسيدگي هاي باغبان و تأمين منابع لازم، به خاک حاصلخيز هم بستگي دارد
علاوه بر آن نوع و گونه آن گل هم مهم است؛ يک گل هر چقدر هم در شرايط مناسبي باشد قرار نيست بيشتر از استعداد و ظرفيتش رشد کند، مثلا يک گل رز هيچگاه به اندازه درخت کاج قد نمي کشد و اين کاملا طبيعيه و اگر هم با دستکاري بشر چنين اتفاقي بيفتد ديگر اسمش گل رز نيست مثلا شايد بشود درختچه رزکاج!

در خانواده و سازمان هم به همين شکل است
پدر يا مدير نبايد با هدف گذاري هاي سخت و نامناسب و بيجا، به دنبال موفقيت باشد
بلکه با فراهم کردن محيط حاصلخيز مي توان کمک کرد که استعدادها شکوفا شود
همانطور که ذات گل اينطور است که به سمت خورشيد قد بکشد
ذات انسان هم اينطور است که به سوي کمال در حرکت باشد

ببينيد جايگاهتان کجاست و محيطي که حاصلخيزي آن در دست شماست را پيدا کنيد
اگر پدر يا مادر هستيد، محيط خانه
اگر مدير يک ساختمان هستيد، محل زندگيتان
اگر مدير يک مهد کودک هستيد، محيط مهد کودک
اگر رئيس يک قسمت هستيد، واحد سازماني تان
اگر تنها زندگي مي کنيد، محيط پيرامونتان
اگر . . . 

در هر صورت محيط تان را شناسايي کنيد تا بتوانيد براي حاصلخيزي آن اقدام کنيد.

آيا مي دانيد چگونه مي توان محيط حاصلخيزي براي انسان ها فراهم کرد؟
محيط انسان ها با سه ويژگي، حاصلخيز مي شود:

  • شادي
  • امنيت
  • آرامش

اين سه ويژگي، باعث بروز استعدادها ، رشد و موفقيت انسان ها مي شود
اصولا وقتي صحبت از شادي و امنيت و آرامش مي شود، همه به ياد دولت و جامعه و محيط اجتماعي مي افتيم 
اما اين يک باور و تصور گمراه کننده است
درست است که شادي و امنيت و آرامش به صورت کلان بايد توسط دولت ها و حکومت ها ايجاد شود 
و اگر توسط آنها ايجاد شود بسيار عميق تر و پايدارتر خواهد بود
اما اين موضوع،  مسئوليت ما را در خصوص محيط خودمان کم نمي کند
مخصوصا در شرايط فعلي در کشور ما که متاسفانه به اشتباه ، شادي را مغاير با دين در نظر گرفته اند يا اينچنين برداشت شده است.
يا مردم ما بخاطر ترس از آينده به شدت احساس ناامني مي کنند و بسياري از فعاليت هاي خود را بر همين اساس رقم مي زنند
نمونه اين ترس از ناامني، اين است که افراد دست به دزدي و اختلاس مي زنند؛ اصولاً کسي که از آينده خود يا خانواده اش مي ترسد چنين اقداماتي مي کند. و اين ربطي به مسئول و مدير و غير مدير ندارد ، بلکه من معتقدم خيلي از افراد در چنين جامعه اي اگر بتوانند دست به چنين کارهايي مي زنند.

به هر حال ، وظيفه هر کدام از ما به عنوان مسئول محيطي که در اختيار داريم اين است که شادي ، امنيت و آرامش را در آن فراهم کنيم تا انسان هاي اطرافمان بتوانند در آن محيط رشد کنند ، موفق شوند و به رفاه مورد انتظارشان برسند.

برقراري اين سه ويژگي در محيط هاي مختلف متفاوت است و بسته به شرايط و موقعيت و ارزشها بايد تعريف شود.
اما چيزي که براي من مهم است و مي خواهم در اين مطلب با شما در ميان بگذارم اين است که در محيط خودتان روي اين سه ويژگي فکر کنيد:
مثلا به عنوان يک پدر يا مادر در محيط خانه به جاي فشار آوردن به فرزندان براي موفقيت هاي تحصيلي، به پرسش هاي زير بينديشيد:
    - آيا ما در خانه محيط شادي براي بچه هايمان فراهم کرده ايم؟
    - آيا فرزندان ما شادند؟
    - آيا از با هم بودن و کنار هم بودن لذت مي بريم يا هر کدام از اعضاي خانواده ترجيح مي دهند ، تنها باشند؟
    - آيا محيط امني را براي خانواده خود ايجاد کرده ايم يا بيشتر اوقات در ترس و نگراني و اضطراب به سر مي بريم؟
    - آيا به همديگر احساس امنيت مي دهيم؟
    - آيا خانه آرامي داريم؟ منظور از آرامش، عدم سر و صدا و يا شلوغي نيست بلکه آرامش خاطر است.
    - آيا همسر و فرزندانم در کنار من آرام مي گيرند؟ آيا من در کنار آنها به آرامش عميق دروني مي رسم؟
    - و سوالاتي از اين قبيل . . . 

اين مثالي از خانواده بود، اما هر يک از ما در هر جايگاهي که داريم مي توانيم مشابه اين پرسش ها را از خود بپرسيم، يک مدير سازماني راجع به سازمانش،  يک شهردار راجع به شهرش و يک رئيس جمهور راجع به کشورش، مي تواند براي اين موارد، شاخص هايي را تعريف و آنها را کنترل کند.

ما از اين طريق مي توانيم محيط حاصلخيزي براي عزيزان مان فراهم کنيم تا آنها بتوانند با خيال راحت و آسوده به علائق شان بپردازند و موفق شوند
به قدري اين محيط حاصلخيز مهم است که حتي اگر در يک کشور پيشرفته و توسعه يافته زندگي کنيم اما نتوانيم محيط خانه يا سازمان مان را شاد و امن و آرام نگه داريم ، نمي توانيم انسان ها را مديريت کنيم و خيلي زود کنار گذاشته مي شويم.

و يک نکته مهم ديگر در اين باره اينکه مديريت بر انسان شاد و سرحالي که از چيزي نمي ترسد، بسيار سخت تر از مديريت بر انسان غمگين و افسرده و ترسوست.
و شايد بر همين اساس بوده که در نسل هاي گذشته ، پدران ، فرزندان را از عاق والدين و خيلي موارد مشابه ديگر مي ترساندند و يا حاکمان، شهروندان را از زندان ، و يا بچه ها را از جن و لولو
در هر صورت وقتي احساسات فرد را با ترس و نگراني و  ناامني و اضطراب برانگيزانيم، مديريت بر او بسيار راحت تر و بي دردسرتر خواهد شد
و مشکل اين روش مديريتي اين است که در چنين محيط و جامعه اي اصولاً افراد رشد نمي کنند و توسعه نمي يابند و درجا مي زنند و اگر فردي بخواهد رشد کند توسط ساير افراد مورد تمسخر قرار مي گيرد و انواع تهديدها و تهمت ها بر او سرازير مي شود.

و دو مطلب جهت جمع بندي :
اول اينکه لطفا در صورتي که مسئوليت فرد يا افرادي بر عهده تان هست ، تلاش کنيد تا با برقراري شادي و امنيت و آرامش ، محيط حاصلخيزي را فراهم کنيد و با صبوري و متانت به افراد اجازه دهيد تا بتوانند بر اساس علائق و استعدادهايشان رشد کنند و موفق شوند.
مطمئن باشيد که به صورت فطري، انسان ها دوست دارند از حداکثر ظرفيتشان در مسير کمال و موفقيت استفاده کنند؛
اين به نوعي بلوغ مديريتي است که به افراد اجازه داده شود به روش خودشان رشد يافته و موفق شوند و اينچنين خانواده و سازمان تحت مديريت ما هم سريعتر و بهتر موفق خواهد شد.

دوم اينکه به عنوان يک فرد، اگر پدر، مادر، همسر و يا مديري داريد که شما را از طريق ترس هايتان مديريت مي کند، لطفاً براي آينده خود يک تصميم جدي بگيريد. 
روش تربيتي خانواده هاي سنتي اينطور بوده که عزت نفس بچه ها را به حداقل مي رساندند تا بتوانند او را هميشه وابسته نگه دارند و مديريت کنند؛ لطفاً نگذاريد اين روش هاي غلط در قرن بيست و يکم ، شما را از پا در بياورد ؛ اصطلاحاتي مثل سوختن و ساختن و يا خيلي چيزهاي مشابه ديگر از همين روش هاي تربيتي آمده بوده.
اگر از جدايي مي ترسيد ، اگر از طرد شدن مي ترسيد ، اگر از ورشکستگي مي ترسيد ، اگر از آبروريزي مي ترسيد ، اگر از آينده خودتان يا فرزندتان مي ترسيد ، اگر از ازدواج مي ترسيد ، اگر از اخراج مي ترسيد و . . . 
معنايش اين است که شما در محيط حاصلخيزي قرار نگرفته ايد و حتما بايد براي خودتان تصميمي  بگيريد ، کاري بکنيد ، قدمي برداريد تا در ادامه زندگي ، روزهايتان را با شادي و حال خوش سپري کنيد ، احساس امنيت کنيد و با آرامش از وجود خودتان و محيطي که براي خود ساخته ايد لذت ببريد.

اميدوارم موفق باشيد.





:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 13 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: