√ 576
نوشته شده توسط : امین

بس گل شکفته می‌شود این باغ را ولی

کس بی بلای خار نچیده‌ست از او گلی

حافظ مدار امید فرج از مدار چرخ

دارد هزار عیب و ندارد تفضلی

#حافظ

پ.ن:حافظ رو به این علت دوست دارم که با زبان شعر جهانبینی واقع بینانه اش رو بیان میکنه ، میگه این جهان گلستانه ، زیباست ولی همواره خار داره ، خارش درد داره ؛ و دردش شامل حال همه میشه و چشم امید نباید داشت به این که همیشه همه چیز طبق میل و خواسته ما پیش بره و هیچ رحمی استثنا قائل نمیشه ، طبیعت وحشی که ما توش زندگی می کنیم عاطفه نداره ، مثل فرشته ای زیباست که عاطفه نداره ، احساس و مروت نداره و ما از همچین جهانی چه انتظاری می تونیم داشته باشیم؟اینکه در حق ما استثنا قائل بشه؟این جز باور های شخصی من هست که بهم اثبات شده :این دنیا نیست که به حول و محور قواعد و قوانین و اصول و خواسته ما می چرخه یا باید بچرخه ، بلکه این ما هستیم که باید (با تاکید زیاد) باید به حول و محور قواعد و قوانین دنیا خودمون رو سازگار کنیم نه اینکه با احساساتمون جهان رو اندازه بگیریم و انتظار داشته باشیم که با جهان بینی ما پیش بره ،نمیدونم میفهمید چی میگم یا نه؟وقتی تو قراره شطرنج بازی کنی نمیتونی خارج قواعد بازی شطرنج مهره ای رو حرکت بدی ،یا هر بازی دیگه ،دنیا هم همینطوریه نمیشه خارج از قواعد اون اعمال و رفتاری داشت و درد نکشید ، زندگی ادمی زمانی به تعادل میرسه که خودش رو با دنیای پیرامونش هماهنگ کنه و با هستی باید به یک هارمونی برسه که ازش لذت ببره ، هارمونی مثلی هماهنگی آوازخوان با موسیقی که نواخته میشه در اون صورت ما شاهد و شنونده یک تنظیم و آواز و موسیقی زیبا خواهیم بود و این ساده نیست !من این اندیشه آرامشی رو دارم که خیلی از اطرافیانم ندارند ، من منتظر هر چیزی هستم ، منتظر دردناکترین اتفاقات هستم و سعی می کنم خودم رو براشون اماده کنم چون میدونم جهانی که توش زندگی میکنم اهمیت نمیده من چی میخوام ، همینطور ادما ، منتظر بدترین و غیرانسانی ترین رفتارها رو ازشون ببینم چون میدونم این دنیایی که توش زندگی میکنم کثیف تر از اون چیزی هست که توصیفش می کنند حتی یه آهو در دل طبیعت هم اینو میدونه هیچ وقت گله نمیکنه از وحشت و بی رحمی که اطرافش حاکمه هیچ وقت اعتراض نمیکنه که چرا این همه کفتار و شغال اطراف من هست و همه میخوان من رو بدرن و بخورن بلکه یاد میگره چجوری خودش رو از معرکه نجات بده من زندگی را از آهو آموختم ، این پست یک پست انگیزشی نیست بلکه فقط تصویری از جهان بینی خودم نسبت به دنیای پیرامونم هست .

داشتم این پستو مینوشتم ناغافل یاد اهنگ غریبه قمیشی افتادم که میگه:مسافر شهر غمی غریبی مثل خودمی تو صورتت پر از غمه ، غصه داری یه عالمه دوست داری درد دل کنی دل گرفته از همه





:: بازدید از این مطلب : 91
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 11 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: