مهربانتر
نوشته شده توسط : امین

باغبان پیر برای عصرانه به لبخندی مهمانم كرد 

 

وبه آهی كه برای او افسانه نبود 

 

به دیدن چكمه های نارنجی گل آلود 

 

و به دیدن كنده درختی كه می گفت

 

دوست قدیمی این حیاط  وباغه 

 

به چكمه های پسرش كه الان پیشش نیست 

 

همه تنهایش گذاشته بودند 

 

اما دلش خوش بود به بوی عطری كه هر صبح چشماش

 

رو می گریوند 

 

و به لطافت گل هایی كه بی خنده او چیزی دیگر نداشتند 

 

دنیای زیبایی داشت باغبان 

 

زندگیش اینجا بود 

 

قلبش جای دیگر 

 

مثل تو 

 

مثل من 

 

اما مهربانتر ...





:: بازدید از این مطلب : 94
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 11 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: