نه درختی می توانم بود
در سفیدی کویر کاغذم
نه پرنده ای تنها در کنج قفسم
نه ترانه ای باشکوه در عرصه گیتی
من تک درختی ام در شعر ناب
که به عشق جنگلی روییده ام
جنگلی پر از صفا وصمیمیت
اما هر روز در حسرت یک دوست
دل شکسته ام را نوازش می کنم
پرنده ای هستم که به شوق پرواز از قفس آمده ام
در این برهوت تنهایی
چند وقته خورشید را من ندیده ام
نه سلامی نه کلامی
دلم به خنده ای خوش بود
که آن را هم دریغ کردید .
:: بازدید از این مطلب : 92
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0