بیست و هشت - گذشتن و رفتن پیوسته
نوشته شده توسط : امین

از بین دوستای قدیمیم ، یکیشون داره میره انگلیس ، یکی دیگه مجارستان ، اون یکی آلمان ، هرکدوممونم که فعلا نمیره قصد جدی رفتن داره ولی به دلایل مختلف الان وقتش نیست...

میدونی این یعنی چی؟

میدونی فکر اینکه احتمالا دفعه بعدی که اونارو از نزدیک ببینم سالها گذشته یعنی چی؟ 

هربار که حرف رفتن یکیشون میشه به روزهایی که قدیمی ترین و صمیمی ترین دوستم رو بدرقه کردم تا برای همیشه از ایران بره فکر میکنم... روزهایی که حس میکردم یک تیکه از قلبم رو از دست دادم... 

اما حالا انگار کم کم دار باورم میشه که هرکدوم از ما قراره بره جایی مایل ها دورتر، زندگی و آزادی و هرچه که جزو حقوق اولیه تمام مردم اون سرزمین جدیده رو برای خودش پیدا کنه و در عوض ، هرچیزی که اونو به آدمی که حالا هست تبدیل کرده پشت سرش رها کنه و بره ... 

و خب... لعنت به هرچه که داره اینطوری مارو از هم دور میکنه 





:: بازدید از این مطلب : 144
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 8 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: