الان دارم برای بار چهلم به روش درست گرم کردن دلمه ای که مامان بزرگ دیروز برام پخته و کنار گذاشته گوش میدم :))
چند روز پیشم یهو به این فکر افتاده که جای خالی سینی بین وسایل خوابگاهی من خیلی پر رنگه و رفته تنهایی برام سینی خریده که ببرم خوابگاه یه وقت لنگ نمونم :))))
بچه که بودم صدام میزد “ دختر کشور “ از بس حرف هیچکسو گوش نمیدادم (الان از اون موقعم بدترم) ولی بازم عزیزدردونش بودم و هستم ^__^
البته که اونم عشق منه... با این کاراش مگه میشه نباشه؟ *_^
:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0