غرور رياست
عارفي گفت :رفتم درگلخني تادلم بگشايدكه گريزگاه بعضي اوليابوده است .
ديدم رئيس گلخن را شاگردي بود ميان بسته و كار مي كرد و اوش مي گفت كه اين بكن و آن بكن. او چست كار مي كرد .
"گلخن تاب "را خوش آمد از چستي او را در فرمان برداري .
گفت: آري همچنين چست باش. اگر تو پيوسته چالاك باشي و ادب نگاه داري مقام خود به تو دهم و ترا به جاي خود بنشانم .
مرا خنده گرفت و عقده من بگشاد. ديدم رئيسان اين عالم همه بدين صفت اند با چاكران خود.
:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0