چند روز پیش یه اتفاقی واسم افتاد و یه زخم کهنه قدیمی بعد ۷ سال زخم باز کرد رفتم پیش دکتر شیری که یه آرام بخش بده جالبه دکترش با این همه تخصص و تجربه و پختگی که داشت به جا اینکه ابروش درست کنه زد چشمشم کور کرد

 * برای اولین بار فرصت پیش اومد برای اولین بار صدام لرزید و با استرس حرفم زدم حرفی که سال ها تو دلم بود و مثل یه بغض داشت خفم میکرد و برای آخرین بار در جواب گفت من انتخاب نکردم اونا واسم انتخاب کردن*

دکتر گفت:گفتن حرفي كه سالها پيش نگفتيد الان چه فايده اي داره ؟؟ حداقلش اینکه آروم شدم جواب از خودش بدونه واسته شنیدم و اینکه شما هیچ وقت تو این شرایط نبودید و اصلا به هیچ وجه الوجود درک نمیکنید چون پدر از دست ندادی تا بفهمی چی میگم وقتی طرف می بینی ناخواسته همه اون روزگار میاد جلوی چشات و شما به این کار میگید هیجان زدگی

دکتر گفت: مگه شما مطميني كه مشكلاتش از حلاليت طلبيدن يا نطلبيدنه؟؟؟ مگه شما قاضي خدايي ؟؟!! نه من قاضی خدا نیستم من بنده خدام من به این حرف که میگن زمین گرد است اگر در نقطه ای از آن چاله ای کندی، می چرخد و در نهایت خودت درون آن می افتی! اعتقاد دارم. فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ :وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

دکتر گفت: من جاي شما نبودم و نيستم جاي اون خانم هم نيستم كه چرا كسي ديگه اي انتخاب كرده هيچ كس نمي تونه قضاوت كنه !!! ولی دکتر شما من قضاوت کردی و هر چی خواستی گفتی

و حرف اخر دکتر من خیلی رنجوند و ناراحتم کرد ؛مجبور هم نيستيد به من پيام بديد! اخه دکتر قبل اینکه زنگ خونتون بزنم گفتم اجازه هست خدمت برسم واسه مشاوره شما با روی خوش و با لبخند گفتیدبفرمائید.

من از نداری و بدبختی اون خوشحال نیستم من مطمئن بودم که یک روز گذرش به من میخوره دست اونا از حلاليت طلبيده كوتاهه بله درسته  دغدغه از همون موقع که پدرم خاک کردن واسشون درست شد .من هر روز واسشون دعا میکنم که خدا بهشون یه بچه بده تا کانون زندگیشون گرم بشه اصلا دوس ندارم حسی از خودم درونش ایجاد کنم تا از همسرش سرد بشه قطعا و یقینا کارم اشتباه بوده قبول دارم ولی اگر نمیگفتم تا مرگ؛عذاب وجدان داشتم و با خودم درگیر بودم که چرا حرفم نگفتم

"زبان استخوان ندارد ولی آنقدر قوی هست که دلی را بشکند مراقب حرف هایمان باشیم دلی را نشکنیم."